به گزارش مشرق، بعد از گذشت مدت زمان کمی از آغاز تظاهراتهای 17 اکتبر 2019 در لبنان٬ برخی احزاب وابسته به منابع خارجی٬ در صدد موجسواری بر خواستههای مردم و نیز سوءاستفاده از آنها برای تحقق اهداف مورد نظر خود برآمدهاند. هدف مهم جریانهای مذکور که با سیگنالهای غربی هدایت میشوند همان هدف غرب یعنی ضربه زدن به حزبالله در لبنان است.
حزبالله از زمان تشکیل دولت جدید همانطور که پیشتر اعلام کرده بود٬ از آن حمایت و در برخی زمینهها به ویژه بعد از شیوع کرونا در این کشور و موضوع بازگشت مهاجران٬ برای کمک به ملت و دولت لبنان همه تلاش خود را به کار بست.
بیشتر بخوانید:
بنابراین احزاب مذکور تلاش کردند تا از این فضا سوءاستفاده کرده و اوضاع را به گونهای جلوه دهند که حزبالله از حدود قانونی خود در دولت فراتر رفته و حتی یکی از موانع مبارزه با فساد در لبنان است! هفته قبل اخباری منتشر شد مبنی بر اینکه حزب «الکتائب» و «سبعه» (از احزاب وابسته به جریان 14 مارس) به بهانه مطالبات معیشتی و اقتصادی مردم یک فراخوان برای آغاز موج جدید اعتراضات در این لبنان صادر کردهاند. اما بعدا مشخص شد هدف اصلی سازماندهیکنندگان تظاهرات مذکور ایجاد یک کمپین ضد حزبالله و مقاومت در لبنان و در واقع پاسخ مثبت به تلاشهای دشمن آمریکایی-صهیونیستی در خلع سلاح کردن حزبالله است.
فریب افکار عمومی تحت پوشش عناوین اجتماعی
در واقع «مطالبات مردمی» یک عنوان اجتماعی برای پوشش تحرکات برخی طرفهای وابسته به آمریکا و غرب علیه حزبالله است که از شب گذشته خیابانهای برخی مناطق لبنان شاهد آن بود. درحالی که بسیاری از احزاب و جریانهای بارز و اصلی لبنان هیچ مشارکت مستقیمی در شکلگیری این تحرکات نداشتند٬ یک مانور سیاسی از جانب برخی احزاب مخالف به ویژه حزب سوسیالیستترقیخواه با ریاست «ولید جنبلاط» و جریان المستقبل با ریاست «سعد حریری» دراین میان دیده میشود.
اما در عمل آنچه که امروز اتفاق افتاد این بود که بسیاری از سران فتنه و گروههای سازماندهیکننده این تحرکات که از جانب کشورهای غربی و موسسات اقتصادی وابسته به آنها حمایت میشوند٬ در صدد آن هستند تا وانمود کنند این تظاهراتها هیچ ارتباطی به مواضع ضد مقاومتی آنها نداشته و تنها در اعتراض به اوضاع معیشتی و اقتصادی شکل گرفته است و تاکید کردند سخنی در این زمینه به میان نیاید.
اما در حال حاضر هدف اصلی آنها با این اقدامات فریب افکار عمومی است که برخی افراد سادهلوح را که هویت ملی خود را از نظام اقتصادی و اجتماعی وسیاسی جدا میدانند ابزار این بازی کردهاند.
باید یادآوری کنیم که این تیم از همان ابتدای آغاز اعتراضات 17 اکتبر نیز موضع خود را مانور دادن بر روی این موضوع که باید مقاومت را مسئول فروپاشی اوضاع اقتصادی لبنان جلوه دهند تنظیم کرده بود؛ اما ترسوتر از آن بود که این موضع خود را علنی کرده و بحث سلاح مقاومت را پیش بکشد. واقعیت این است که برخی طرفهای داخلی وابسته به خارج در لبنان همواره به دنبال تضعیف و خلع سلاح حزبالله بودهاند؛ اما هیچگاه نه جرات مطرح کردن این موضوع را به شکل مستقیم داشتند و نه توانستند از طریق توطئهها و فتنههای گوناگون به این هدفشان برسند. البته یکی دیگر از دلایل این امر آن است که این گروه در اقلیت بوده و از حمایتهای داخلی برای ضربه زدن به مقاومت برخوردار نیستند. بنابراین تلاش میکنند تا با ایده «انقلابهای رنگی» در این مسیر گام بردارند.
اما سوالی که از این جریانها میتوان پرسید این است: آیا دشمنی کردن با مقاومت و تحریک برای خلع سلاح آن و مشارکت در محاصره سوریه میتواند لبنان را از فساد نجات داده و آن را از قیمومیت و سیطره غرب بر اقتصاد و ثروتهای این کشور بیرون بکشد؟
اتفاق جدیدی که امروز درباره این جریانها اتفاق افتاده آن است که آنها سعی ندارند تا دشمنی خود را با مقاومت علنی کنند٬ بلکه آمریکا تصمیم گرفته تا این وضع بیشتر از این به تعویق نیفتد.
کسانی که با امور داخلی لبنان و مواضع کشورهای خارجی در قبال آن آشنا هستند به خوبی میتوانند درک کنند که در این مرحله آمریکا در کنار انگلیس و فرانسه و عربستان و امارات متحده عربی تصمیم گرفته تا سقف تقابل با مقاومت را بالا ببرد.
بنابراین خدمتکاران آمریکا در بیروت تلاش کردند تا به همپیمانان خود هشدار دهند که امروز لبنان در لبه تیغ و بر سر دوراهی قرار دارد؛ به این معنا که لبنانیها یا باید به طور مستقیم در مقابل حزبالله بایستند٬ یا اینکه همه فرصتها و حمایتهای مالی و اقتصادی بینالمللی برای خروج از بحران کنونی را از دست میدهند.
این بار آمریکاییها نیاز به جست و خیز ندارند و جنگ آنها ضد مقاومت در لبنان و منطقه تحمل مواضع نصفه و نیمه را ندارد. آنها تلاش میکنند تا نیروهای سیاسی را که همچنان از تقابل با مقاومت میترسند تحت فشار قرار دهند.
می توانیم بگوییم این موضوع که حزب «الکتائب» مانند حزب نیروهای لبنانی و برخی گروههای وابسته به آنها از اعلام موضع صریح خود ضد سلاح مقاومت خودداری میکنند و در تحرکات شب گذشته خود تلاش میکردند وانمود کنند که این رفتارهایشان تاکید بر خواستههای مردم و انتخابات زودهنگام پارلمانی است و در مقابل عدهای سادهلوح را برای سردادن شعارهایی علیه سلاح مقاومت اجیر کرده بودند٬ تصادفی نیست و از جانب سفارت واشنگتن هدایت میشود.
آمریکاییها و همپیمانان عربی آنها در این مرحله تلاش دارند تا گروههای مخالف مقاومت در لبنان را برای علنی کردن موضعشان در این زمینه جریء کنند. در واقع محاسبات آنها و هدفشان بر پایه جذب یک گروه بزرگ مردمی به ویژه گروه اهل تسنن علیه حزبالله است و برایشان مهم نیست حتی در جریانهای وابسته به خودشان مانند المستقبل درگیری و تنش به وجود بیاید؛ چرا که تنها در صدد قرار دادن ملت لبنان در برابر مقاومت این کشور هستند.
البته باید اشاره کنیم که آمریکاییها در جذب برخی از این عناصر موفق عمل کردند و در این میان میتوانیم از «فتنهجویان سفارتی» صحبت کنیم؛ کسانی که از حمایتهای سفارت آمریکا و گماشتگان آن در احزاب مختلف برخوردار بوده و اوامر آن را اجرا میکنند. ماموریت آنها این است که آتش فتنه را به گونهای در لبنان روشن کنند که شعلههای آن دامن ملت لبنان را گرفته و گرمایش به آمریکا برسد. این گروه همان کسانی هستند که با «قانون قیصر» و محاصره سوریه موافقت کرده و در کنار سفارت آمریکا هیچ اهمیتی به ضرر و زیان سنگینی که این قانون برای لبنان خواهد داشت توجه ندارند. همانهایی که انگار نمیدانند محاصره سوریه به معنای قطع مبادلات تجاری با این کشور و یک خسارت سنگین برای تاجران لبنانی و به مرور زمان گرسنگی هر دو ملت سوریه و لبنان است.
آمریکا عادت دارد همه کسانی را که روزی با آن همکاری میکردند قربانی کند و همانطور که اصلا برایش مهم نیست ملت سوریه با گلوله جاسوسان آن و یا از گرسنگی بمیرند٬ به آینده لبنان نیز هیچ اهمیت نمیدهد و حمایت آن از برخی طرفها تا زمانی ادامه خواهد داشت که در خدمت منافع واشنگتن و رژیم صهیونیستی باشند.
اما امروز لبنان در موقعیتی قرار دارد که اینگونه گفتمانها و مواضع نمیتواند آن را تحت تاثیر قرار دهد؛ دست کم نیروهای برجسته این کشور به خوبی آگاه هستند که آمریکا در جنگ منطقهای خود بازنده بوده و در نهایت مجبور به خروج نظامی و امنیتی از لبنان و نیز کل منطقه خواهد بود.